پیشکش به اسوه صبر و بصیرت حضرت زینب(س)
امشب دوباره شاعر طبعم مصمم است
گویا طلیعه غم زینب «محرم» است...
اینجا زیاد «ابن زیاد» است و «ابن سعد»
اما به راه و رسم تو مرد خدا کم است
با حلق تشنه، فرق دوتا را چه نسبتی است؟
نام «حسین» همچو «علی» اسم اعظم است
از کینه علی به حسین تیغ می کشند
آکنده دشت کرببلا زابن ملجم است
لبخند شیرخواره نشان از چه مژده ای است؟
در تیردان حرمله تیری فراهم است
در آن صفی که جمله زجان دست شسته اند
حلقوم نازدانه مولا مقدم است
در زیربارش ستم آلود تیرها
از فرط داغ، قامت رنگین کمان خم است
با خود نگفت یکنفر از لشگر یزید
این مرد تشنه «اشرف اولاد آدم است»
¤¤¤
باران تشنه! بر برهوت دلم ببار...
همواره بی تو در غزلم آسمان کم است
دلچسب نیست بی تو مرا غرفه های سبز
«حتی بهشت بی تو برایم جهنم است»
هرگز روایت تو به آخر نمی رسد
تا رایت بلند شهادت مجسم است
بعداز هزار قرن دگر عشق زنده است
ما نیستیم و نام تو در ذهن عالم است... مجید میرزایی