سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى را با دادن صدقه فرود آرید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
امور مالی و شهریه آموزش و امتحانات تماس با دانشگاه پژوهش و فرهنگی اخبار دانشگاه چه خبر در شهر شهدای آغاجاری مسابقه فجر انقلاب تصاویرآغاجاری برنامه کلاسی 90-91 آبادانی روستاها - آب و خاک برنامه کلاسی 90-91 نرم افزار - فناوری اطلاعات برنامه کلاسی 90-91 مدیریت اجرایی - مهندسی صنایع برنامه کلاسی 90-91 حسابداری-بازرگانی-صنعتی برنامه کلاسی 90-91 مترجمی زبان انگلیسی برنامه دروس فارسی و زبان عمومی 90-91 نشریه انجمن علمی مهندسی نرم افزار دانشگاه پیام نور نشریه انجمن علمی مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور آغا نشریه انجمن علمی حسابداری دانشگاه پیام نور آغاجاری نشریه انجمن علمی علوم قرآن و حدیث دانشگاه پیام نور نشریه انجمن علمی مدیریت صنعتی دانشگاه پیام نور آغا نشریه انجمن علمی مدیریت آب و خاک دانشگاه پیام نور نشریه انجمن علمی مدیریت آبادانی روستاها دانشگاه پی نشریه انجمن علمی مدیریت اجرایی دانشگاه پیام نور آغ نشریه انجمن علمی مترجمی زبان دانشگاه پیام نور آغاج نشریه انجمن علمی مدیریت بازرگانی دانشگاه پیام نور نشریه انجمن علمی مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه پیا برنامه کلاسی 90-91 رشته الهیات برنامه کلاسی 90-91 مدیریت اجرایی - مهندسی صنایع حذف و اضافه برنامه کلاسی استاد برومندزاده برنامه میانترم تعدادی از دروس تعیین شده
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :14
کل بازدید :135579
تعداد کل یاداشته ها : 62
103/2/10
11:53 ص
موسیقی

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید

بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید

شید و شفق را چون صدف در آب دیدم

خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم

خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است

خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است

بر صخره از سیب زنخ برمی توان دید

خورشید را بر نیزه کمتر می توان دید

در جام من می پیش تر کن ساقی امشب

با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب

بر آبخورد آخر، مقدم تشنگانند

می ده حریفانم صبوری می توانند

این تازه رویان کهنه رندان زمینند

با ناشکیبایان صبوری را قرینند

من صحبت شب تا سحوری کی توانم

من زخم دارم من صبوری کی توانم

تسکین ظلمت شهر کوران را مبارک

ساقی سلامت این صبوران را مبارک

من زخم های کهنه دارم بی شکیبم

من گرچه اینجا آشیان دارم غریبم

من با صبوری کینه دیرینه دارم

من زخم داغ آدم اندر سینه دارم

من زخم دار تیغ قابیلم برادر

میراث خوار رنج هابیلم برادر

یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه

یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه

از نیل با موسی بیابان گرد بودم

بر دار با عیسی شریک درد بودم

من با محمد از یتیمی عهد کردم

با عاشقی میثاق خون در مهد کردم

بر ثور شب با عنکبوتان می تنیدم

در چاه کوفه وای حیدر می شنیدم

بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم

عماروش چون ابر و دریا مویه کردم

تاوان مستی همچو اشتر باز راندم

با میثم از معراج دار آواز خواندم

من تلخی صبر خدا در جام دارم

صفرای رنج مجتبی در کام دارم

من زخم خوردم، صبر کردم، دیر کردم

من با حسین از کربلا شبگیر کردم

آن روز در جام شفق مل کرد خورشید

بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید

فریادهای خسته سر بر اوج می زد

وادی به وادی خون پاکان موج می زد

بی درد مردم ما خدا، بی درد مردم!

نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم

از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم

زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم

از دشت تا بر ریگ صحرا نطع کردند

دست علمدار خدا را قطع کردند

نوباوگان مصطفی را سر بریدند

مرغان دستان خدا را سر بریدند

در برگ ریز باغ زهرا برگ کردیم

زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم

چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما

تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما

 روزی که در جام شفق مل کرد خورشید

بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید


90/9/5::: 8:18 ع
نظر()